این پست اسم ندارد چون من نمیدانم

امروز حالم خوب نبود و تا الانشم همچی روبه راه نبودم اما خو الان خوبم ...

اعصابم هنگه ...خیلی داغون شدم ...سریع دپ میشم ..

یه لحظه میخندم ...یه لحظه بعدش گریه میکنم و با بقیه دعوا ...

کلن سرجام نیسم ...یه جوریم ...خودمم نمیدونم چطوری ... حس غریبی دارم ...

این روزا به خیلی چیزا فک میکنم ..بیشتر به خودم به اشلی ....

یه چیزی توو دم و ذهنم هس که آزارم میده ...اونم اینه که من اشلی و دوس نداشتم و ندارم ...فقط از اون واسه خودم یه حصار ساختم تا آزادیمو حفظ کنم

اینکه واسم شده یه دستاویز آزارم میده ....نمیدونم چیکر باید بکنم ...حالم یه جورایی هنگه دیگه ...

چی بگم ...این فکره خیلی اذیتم میکنه ....

میترسم

میترسم واقعن دوسش نداشته باشم ...