لعنتی

لعنت به تو

لعنت به توی عوضی ...لعنت به من و همه اونایی که جلوی تو خفه شدن ...حالمو به هم میزنی ...ازت متنفرم ...از همتون متنفرم ...همتون بمیرید ...از اینجا ...از همه چی و همه کس متنفرم ...

ازت بدم میاد ...خسته م کردی ..بسه دیگه لعنتی تا کی دنبالتو باشم ...تاکی این در اون در بزنم ...برو بمیر... دیگه نمیخام باشی ...خیلی پستی ... اون بار بهت گفتم کارم گیره ...نمره ها رو رد کن نکردی ...سه روز دیگه انتخاب واحده ...آره تو هنوزم نمره مو ندادی ...ندادی بدرک ...به جهنم آشغال ... بنداز ..برام مهم نیس ...کم حرف نشنیدم توو این مدت ...از عالم و آدم حرف شنیدم ..گفتن حقته ...زبون درازی کردی حالا بخور ... ولی من حرفم حق بوود بازم میگم ...اگه مجبور شم بازم میگم ... من اشتباهی نکردم که بابتش نگران باشم ... ناراحت باشم ...این تویی که اشتباه کردی ..این تویی که جنبه شو نداری ...این تویی که عقده ای شدی ...این تویی که لیاقت نداری استاد باشی ... تویی که بدبختی ... توو کف التماس من بمون ...من التماست نمیکنم چون ارزششو ندری ...چون نمیفهمی...چون فقط سرتا پا ادعایی ...چون یه عوضی بیشتر نیستی ...تو لایق بیشتر از اونی ...باید همه حرفامو بهت میگفتم ... نگفتم ...آره کارم اشتباه بوود ... باید میگفتم ...باید داد میزدم توو لیاقت این جایی که هستیو نداری...

حالم از تو و امثال تو بهم میخوره ... همتون یه مش پرمدعای بی ارزشین که پاتونو بیشتر از گلیمتون دراز کردین... واسه هیچکس حقی قائل نیستین ... ادعاتون میشه انتقاد پذیرین اما نه نیستین ... تو هیچی نیستی ... آره دوباره باید درستو پاس کنم ...اما انقد صب میکنم تا یکی دیگه درس انحصاری تورو که هیچی ازش بارت نبودو داشته باشه ... بقیه هرچی میگن بگن ...واسه من مهم نیس که معدلم خیلی اومد پایین ...برام مهم نیس عمرم هدر شد ...برام مهم نیس ، دیگه هیچی برام مهم نیس ...

خسته شدم ..خسته شدم از بس خفه خون گرفتم ...از بس حرف شنیدم ..از بس گفتن خودت کردی ...از بس گفتن استادته ...به گردنت حق داره ،اما اون هیچی بهم یادنداده که حقی داشته باشه ...از بس باباهه اومد توو اتاق گف چرا حرف میزنی ...چرا جلو استادت حرف میزنی ....از بس مامانه گف تا تو باشی دیگه زبونتو جلو هرکسی دراز نکنی ...مبینی چه آبروریزی راه انداختی ...ببین چه بدبختی واسمون درس کردی؟؟؟ حالا باید بری التماسش کنی تا یاد بگیری حرف نزنی...خسته شدم اینقد شنیدم ...خسته شدم از این همه حرف ...خسته شدم از این همه دعوا ...سر صدا ..دادبیداد ...همه میگن باید بری التماس ...انقد آویزونش شی تا بت نمره بده ...اما من نمیرم ...نمیخام برم ... ترجیح میدم بیوفتم ...میدونم حقم نیس ...میدونم امتحانیو دادم که نمره م بالاتر از 16 میشد اما داره منو با 9.75 میندازه ...اما مهم نیس ...داغ این التماسو به دلش میذارم ....

نمیدونم چرا هیچکس نمیفهمه ...چرا اینا که خودشون تا بچچه بودم بهم یاد دادن از حقم دفاع کنم ...حرف زور نشنوم ...همیشه حرفمو بزنم حتا اگر به ضررم بوود حالا اینطوری میگن؟؟؟ خودشون بهم یاد دادن ...من دیگه عوض نمیشم ...نمیخام مث همه خفه خون بگیرم ..نمیخام ساکت باشم ...از این مملکت لعنتی بدم میاد ...حالم از این مردم بهم میخوره ...حالم از این همه زور که بالای سرمه بهم میخوره ...

میخام داد بزنم ...میخام بگم منم آدمم ...میخام بگم منم حق دارم ...چرا ساکتین؟؟؟ چرا همتون نشستین؟؟؟چرا همیشه یه احمق باید بالا سرمون باشه ؟؟؟چرا همیشه اینجوریه؟؟؟

گند بزنن این آدما و این مملکتو ...چرا من اینجا بدنیا اومدم؟؟؟اینهمه کشور ...خدایا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

از صب دارم تو اون دانشگاه لعنتی اینور و اونور میرم ...پیش عالمو آدم رفتم ...میگم من باید این نمره رو داشته باشم ...همه چی به اون بستگی داره ...میگم انتقالیم مونده ... میگن استاده ...دست ما نیس ... تا نمره رو تایید نکنه هیچکاری نمیتونی بکنی...گه بگیرن هرچی استاده مث این ... فاتحه اون دانشگاه و آدماش... دارم بالا میارم ... حالم بده ... داغونم ...دیوونه شدم ...کلافه ام ...

خدایااااااااااااااا از این لجنزتر متنفرم ...از این هوا متنفرم ...از این آدما متنفرم ... از همه چی متنفرم ...


پ.ن: اعصابم خورده ...هنگم ... دارم منفجر میشم ... سه ساعت توو اون دانشگاه لعنتی با همه کلنجار رفتم اما هیچکی جوابگو نیس...

توو این مملکت لندهوری هیچی سرجاش نیس...همه بیشتر از حقشون دارن ...