اشک

نشستم اینجا و اشکام سرازیر شده بی اینکه بخام ،نمیتونم جلوشونو بگیرم 

دلم یه دنیا حرف زدن میخاد و دستام به نوشتن این همه تلخی نمیره ...


دلم یه شونه میخاد ،یه آغوش برای گریه کردن 


لعنت به تویی که هروخ بت نیاز داشتم نبودی ،لعنت