این اسکارلته،یه دختر از یه شهر دور که خیلی شبیه اسکارلت اوهاراس ...همون قدر یه دنده و لجباز و عاشق پیشه اما به سبک خودش...
یه اشلی داره که دوسش نداره ... دلش تنگه ..
اینجا از غم و غصه هاش مینویسه ...چون تنهاس و هیچکسو نداره ....دلش میخاد اینجا هرچیزی بنویسه ..احساس اون لحظه شو ... ممکنه فحش باشه ... ممکنه عشق باشه .... نظراتشو بسته چون دلیلی نمیبینه کسی قضاوتش کنه ...چون اهمیتی نداره براش که دیگران چی میگن ...
اینجا حکم یه دفترخاطراتو داره ...پس آزادش بذارید....
ادامه...
وختی همه خوشیای 24 ساعت گذشته با یه حرف با یه نگاه نابود میشه و صدای شکستن قلبت گوش دنیای مسکوتو پر میکنه و اشک چشات میشه بارون ،لعنت میفرستی به خودت بخاطر این بودن ...
اسکارلت
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ